نازنین آهسته تر این دل زه تنبوک نیست
رک بگو حرف دلت را ، کلّه ی ما پوک نیست!

بی وفا امشب دلت ساز مخالف میزند
گام خارج مینوازی ، سازت امشب کوک نیست

بنده ساکت میشوم اصلاً قضاوت با خودت
کارهای امشبت آیا کمی مشکوک نیست؟

یک وجب خاک است بر دل ، بسکه خالی مانده است
این دل وا مانده ی من خانه ی متروک نیست

عاشقی یک لا قبایم، روز اوّل گفته ام
صحبت از مال و منال و اسکِن و مسکوک نیست!

این که تقدیم تو کردم نازنین اسمش دل است
جنس دست دوم و مرجوعی و استوک نیست!

جنس اصل است و ندارد ذرّه ای ناخالصی
قاطیِ اصل برنج هاشمی شلتوک نیست!

من گرفتار توأم، از من گریزانی چرا؟
آخر این مزد دل بیچاره و مفلوک نیست...     
 

فرهاد شریفی

 

 



تاريخ : شنبه 19 دی 1394برچسب:فرهاد شریفی, | 11:59 | نويسنده : آریا |

 

وقت خواب آمد عزیز ِمهربانم، شب بخیر
خسته ای، باید بخوابی هم زبانم، شب بخیر

شب شد و ماه آمده تا دلربایی ها کند
نوبت ماه است ای ماه ِجهانم، شب بخیر

صبح فردا چهچه مست تو را خواهم شنید
ای خرامان مرغک ِ آواز خوانم، شب بخیر

چشمهایت را ببند و دست در دستم گذار
تا برایت قصّه ای زیبا بخوانم، شب بخیر

قصّه ی فردا و فرداهای روشن نازنین
دلبر زیبای من، آرام ِجانم، شب بخیر

خوب یا بد دفتر امروز خود را بسته ای
فکر فردای قشنگت باش جانم، شب بخیر...



فرهاد شریفی



تاريخ : جمعه 27 آذر 1394برچسب:فرهاد شریفی, | 15:27 | نويسنده : آریا |

 

آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد
کاسه ی صبرم از این دیر آمدن لبریز شد


تیر دیوانه شد و مرداد هم از شهر رفت
از غمت شهریورِ بیچاره حلق آویز شد


مهر با بی مهری و نامهربانی میرسد
مهربانی در نبودت اندک و ناچیز شد


بی تو یک پاییز ابرم، نم نمِ باران کجاست؟
بی تو حتّی فکر باران هم خیال انگیز شد


کاش میشد رفت و گم شد در دل پاییز سرد
بوی باران را تنفّس کرد و عطر آمیز شد


آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
آنقدر دیر آمدی تا عاقبت پاییز شد...


"فرهاد شریفی"



تاريخ : جمعه 10 مهر 1394برچسب:فرهاد شریفی, | 14:31 | نويسنده : آریا |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 59 صفحه بعد